به راهبهای از جنس خودخواهی بهشت وعده دادهاند . جهنم فرا میخواندش چرا که نابههنگام در چشمانی سراسر ایمانِ گریز از عشق ، خیانت میلولد .. در قلبی کویری کافری ها کردی ، گویی "اکنون" در برمیگیرم یکتا پرستی را ، ایمان زُدودی و جوانهای از گل رُز را برایم بهشت معنا کردی . به عطری استشمام نشده نسخ و گرمایی حس نشده سوزان شدم ؛ خندهای نشنیده شده را اذان و لبهایی بوسیده نشده را معجزه میپذیرم . انگشتهای از جنس بلور را در شب
تولدت در خیال نوازش میکنم. موهآسایمجنون...
ما را در سایت موهآسایمجنون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : myrealelyse بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 5 دی 1401 ساعت: 20:04